عادت ندارم وقتی بیرون از خانه هستم هدفون در گوشم بگذارم و به موسیقی گوش دهم. دوست هم ندارم اینکار را. ترجیح میدهم صدای ِ آدمهارا بشنوم. وقتی در اتوبوس نشستهام یا در قطار صداهای ِ اطراف برایم مهم هستند. ناخودآگاه گوش میدهم به حرفهای ِ کسانی که کنارم نشسته اند. جالب است برایم که بدانم درمورد ِ چه چیزی باهم حرف میزنند. درمورد ِ چه چیزهایی چطوری فکر میکنند. نظرشان درموردِ چنان مسئله چیست. فلان رفتار ِ دوستشان که دارند درباره اش حرف میزنند را خوب میدانند یا بد.
حرفهای ِ بچهها هم برایم شنیدنیست. سوالهایی که از پدرمادرشان میپرسند یا وقتی چیزی را تعریف میکنند برایم خیلی جالب است و گوشهایم تیز میشود. برخورد ِ بزرگترهایشان با آنهارا هم زیرنظر میگیرم. تحلیلش میکنم برای ِ خودم. با خودم فکر میکنم اگر من بودم چه برخوردی میکردم.
به آدمها زیاد نگاه میکنم. البته قانونِ ۳ ثانیه را هم زیر ِ پا نمیگذارم. دوست دارم حرفها و صداها و حرکاتِ همنوعهایم را.
اگر هدفون گوشم باشد متوجهِ این چیزها نخواهم شد و نمیشنوم صداهایِ هیجانانگیزِ اطرافم را.
عکس از اینجا